سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 چند شب پیش از لپ تاپ حسین که  خواستم وارد جیمیلم بشود راه نمی داد! به درستی اش شک نداشتم ولی نمی شد دیگر. صاحب خانه تصمیم گرفته بود پشت در بگذاردمان. از داخل گوشی هم هی هشدار می داد که پسورد جدید بده، که دادم بهش.

قبلا + گفته بودم که همه پسوردهایم روی لپ تاپم ذخیره است. حالا بعد از آن چند روز، آمده ام سراغ لپ تاپ خودم، این جا هم از من رمز ورود می خواهند...

توی دلم می گویم چه اتصالی است بین همه ی اجزای ریز و درشت این دنیا و من کورم و به چشمم نمی آید...

 

زیرنویس:

عنوان از سعدی ِ جان است. +


+تاریخ چهارشنبه 93/11/29ساعت 12:9 عصر نویسنده زی کا | نظر