میز تلفن کنار دیوار نبود. خواستم بچسبانمش به دیوار، گفتم " خب مادر که بیخودی این را نکشیده این ور"
دیدم، به خاطر فیکوسی که تازه عمل آورده، میز را کشیده سمت پنجره تا برگهایش نور بخورند.
ته دلم کلی قند آب می شود از این همه مهربانی اش، که تمام شدنی نیست.
با خودم می گویم"بی خیال دکور، عاشقی گل ها برای نور قشنگ ترین تزیین خانه ی ماست."
بگذار بماند ...
زیر نویس: همیشه مادرا از لحظه های خوب مادرانه برای فرزنداشون می نویسند، چه ایرادی داره این دفعه یه دختر برای مادرش بنویسه خب؟ :)
باز نشر این پست در لینک زن +