سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  نشسته بودم روی صندلی پشت سر راننده، منتظر بودیم یک مسافر دیگر بیاید و راه بیفتیم.

یک دفعه، چشمم خورد به داخل پایانه ی روبرویی.

- آه! اول مرداد سال 90! که برای اولین بار و - شاید آخرین بار- پای م باز شده بود به آن جا.

هنوز هم بعد دو سال درد داشت سفر به آن روز. بوی دلتنگی می داد و فاصله. فاصله ای که هی دارد زیادتر می شود ...

این پایانه از آن جاهایی است که دوست ندارم باهاشان چشم تو چشم شوم. چون دردم می آید از این نگاه ها...

 

* عنوان یادداشت مصرعی از این بیت حسین منزوی " بین من و دیدار تو راهی ست که دور است ... دیدار تو دور است و دل من نه صبور است"

 



برچسب‌ها: فاصله، فراق، خاطرات گس، اول مرداد، حسین منزوی
+تاریخ سه شنبه 92/11/1ساعت 6:53 عصر نویسنده زی کا | نظر