- خدا منو ببخشه، نمی خوام غیبتشو بکنم، ولی دیدی چقد خودشو می گیره؟
- خب آدم باید با یکی درد ِ دل کنه یا نه؟ دلت می پوسه حرف نزنی!
- ببین بهش بگو من اینا رو پشت سرش گفتم، غیبتش نشه یه وقت!
این ها توجیهاتی هستند که بیشتر ماها برای غیبت کردن مان می آوریم. نمی دانیم که با این حرف چقدر گناه برای خودمان خریده ایم. مگر آدم با گناه آرامش می یابد؟
این حرف های حاج آقای مهندسی در مورد "فرق بین دردِ دل و غیبت" خواندن دارد. +
"ملاک غیبت این است که خواهر یا برادر مومنش را یاد کند به چیزی که او بدش می آید. یعنی اگر طرف بشنود خوشش نمی آید که پشت سر او این حرف را زدی. در اینجا کاری به قصد طرف نداریم که قصدش غیبت است یا درد دل. من و شما راجع به فردی با هم صحبت کنیم، به گونه ای که اگر طرف این ادبیات ما را متوجه بشود یعنی حرفهایی که من و شما پشت سرش زدیم، ناراحت بشود، به این غیبت می گویند. اگر پشت سر کسی از او تعریف و تمجید می کنیم اشکالی ندارد. ملاک غیبت این است که طرف نگران بشود. ما نمی توانیم تحت این عنوان که صفتش است، غیبت نباشد، درد دل می کنم یا قصد ندارم، پشت سر کسی حرف بزنیم. اگر پشت سر کسی حرف بزنم و عیب هایش را هم بگویم که این عیب گویی است و این گناه دیگری است. امام می فرمود که از غیبت فاصله بگیرید. چه بسا شخصی چند عنوان گناه کبیره بزرگ را با یک عمل در خودش ثبت می کند. دارد غیبت می کند که گناه غیبت است و علاوه بر آن عیب جویی هم هست که گناه دیگری است. یک حالت های تحقیر و تمسخر هم می تواند در آن باشد. ما که نمی توانیم با غیبت کردن و آبروریزی دیگران درد دل کنیم. اگر واقعا ما بخواهیم احقاق حقی بکنیم، اگر در مقام مشاوره هستیم و هیچ کدام از قصدهای آلوده را نداریم. مثلا می گوییم که پدر من این کار را می کند و من نمی خواهم غیبت او را بکنم، می خواهم راه حل پیدا کنم البته پیش مشاور یا یک فرد امین. اگر درد دل این عنوان را دارد که می خواهیم راه حل پیدا کنیم درست است. ولی اگر بخواهیم با این حرفها خالی بشویم، این خالی شدن نیست بلکه پر شدن از گناه است و ما دار یم جای دو تا احساس را عوض می کنیم. یک حرکتی است که ما آنرا حس نمی کنیم که سوختن است و خوردن گوشت مرده ی مومن است و بعد احساس می کنیم که آرام گرفته ایم. این یک آرامش دروغین است. یک قسمت این است که من می خواهم ببینم مجاز هستم که درد دل کنم که مجاز نیستم. یک وقت مادر برای پسر یا دخترش می خواهد درد دل کند و او را گیر می اندازد. مادر باید بداند که این درد دل مجوزی برای گفتن نیست اما فرزندش یا مستمع این غیبت وظیفه اش این است که یک جورهایی در مقام تغییر موضوع بربیاید و فضا را عوض کند. اگر دید که نمی تواند این کار را بکند، یک جورهایی از طرف دفاع کند و بگوید که او قصدش این نبوده است و موضع را به نصیحت و پند تبدیل کند. ولی اگر بگوید که بله مادر شما درست می گویید و این بلاها را هم سر من آورده است درست نیست. "